- شب ناز (دخترانه)
- زیبایی شب، ناز شب
معنی شب ناز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که شبها بازی کند و صورتهای مختلف از پس پرده بنماید، شب زنده دار: قائم اللیل
شب تاختن شبیخون
تاخت و تاز در شب، تاخت ناگهانی در شب بر دشمن، شبیخون
تاخت ناگهانی در شب، شبیخون
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خواهر جمشید و همسر ضحاک ماردوش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی
شناگری، سباحت، غواص
پر نخوت پر فیریدگی پر بطر پر غمزه
گنج زر و جواهری که درزیر زمین دفن کنند
آنچه که در شب بدرخشد و نمایان باشد
نوشته بی امضا شبیه به روزنامه که شبها در خانه ها اندازند
هو بره یقه دار از انواع پرندگان (گویش گیلکی)
آنچه در شب میدرخشد
صاحب آوازه، فریاد کنان، خروشان
ویژگی که در شب کار می کند
آنچه شب در زیرزمین پنهان کنند، زر و جواهری که شب در زیر خاک می کنند
نوعی بازی و نمایش که عروسک ها را از پشت پرده یا خیمۀ کوچکی به وسیلۀ رشته یا مفتول به حرکت درمی آورند، خیمه شب بازی
کنایه از مکر، حیله، نیرنگ
شعبده بازی
کنایه از مکر، حیله، نیرنگ
شعبده بازی
هرنوشته ای که شب هنگام و پنهانی میان مردم پخش کنند
صبر زرد، در طب قدیم معجونی که در شب بخورند و بخوابند
ویژگی آنچه در شب می درخشد، هر چیزی که هنگام شب درخشندگی و تابش داشته باشد
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کاونه، چراغینه، کمیچه، چراغک، آتشیزه، شب چراغک، آتشک، شب فروز، ولدالزّنا، کرم شب افروز، شب افروز، یراعه
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کاونه، چراغینه، کمیچه، چراغک، آتشیزه، شب چراغک، آتشک، شب فروز، ولدالزّنا، کرم شب افروز، شب افروز، یراعه
ویژگی آنچه در شب می درخشد و نمایان است مانند ساعت شب نما
خیزنده در شب، ویژگی کسی که شب از خواب برخیزد و بیدار بماند، ویژگی آنکه شب برای عبادت از خواب برخیزد، شب زنده دار
خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، بیواز، خربیواز، شب پره، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
شب پره، خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، بیواز، خربیواز، شب یازه، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
شناگر، غواص
آن چه که در شب بدرخشد، شب چراغ، ماه، قمر، کرم شب تاب
شناگر، غواص
پرآشوب، پرشور، برای مثال به خدمت بر زمین غلتید چون خاک / خروشی برکشید از دل شغب ناک (نظامی۲ - ۱۶۰)